سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عکاسی خیابانی و 10 قاعده که باید شکسته شود

یک روز همراه با یکی از دوستانم که بیشتر عکاسی پرژه ای برای مشتریانش انجام می دهم به یک گردش عکاسی رفته بودیم. بیشتر این زمان را به صحبت درباره کار مستقل (freelance works) گذراندیم اما در خیابان هرجا که صحنه یا اتفاقی توجه ما رو جلب می کرد، به نوعی عکاسی خیابانی انجام میدادیم. هر دو از لنزهای زوم استفاده می کردیم ولی با دیدن عکس هایش متوجه شدم که هیچ عکسی را بدون زوم کردن ثبت نکرده است. تقریباً تمام عکس هایش همین گونه بود. سرانجام پس از حدود 30 عکس، که این رویه زوم کردن در تمام عکس هایش تکرار شده بود، به او گفتم: قرار نیست همیشه زوم کنی! این خلاف قوانینه!

او نمی دانست من دارم از چه چیزی حرف می زنم. این را زمانی فهمیدم که در جواب جمله من گفته بود: آن ها قانون هستند؟ بعد از این من شروع کردم به توضیح دادن تعدادی از بایدها و نبایدهای عکاسی خیابانی. بعد از یک مکالمه کوتاه درباره آن لیست از بایدها و نبایدها، او تقریباً روند عکس گرفتن را متوقف کرده بود. چرا که من میدانستم این قواعد (باید و نباید) هستند که مانع پیشرفت ما می شوند.

 

معرفی قواعد مزاحم در عکاسی خیابانی

در این مقاله من می خواهم درباره 10 اصل یا قانون که فکر می کنم در عکاسی خیابانی به عنوان یکی از انواع عکاسی آن ها را باید شکست، صحبت کنم. یادآوری می کنم که منظور من آن نیست که شما هربار که برای عکاسی در خیابان می روید باید این قواعد را بشکنید. هدف من این است که به شما بگویم اجازه دهید دیدگاه و روش های جدید در نگاهتان به عکاسی فرصت بروز بیابند.

 

اصل اول: فقط با تنظیمات دستی (Manual) عکاسی کنید.

دستی (Manual) عکاسی کنید

بعضی از اصولی که در ادامه خواهم گفت ضرورتی همیشگی برای کنار گذاشته شدن و رعایت نشدن ندارند. اما این اصل اول را منحصراً توصیه به شکستن همیشگی اش می کنم! اگر فقط manual عکاسی می کنید، زندگی را برای خودتان سخت تر کرده اید. چرا باید همیشه نگران چیزی باشید؟ (اشاره به استفاده از تنظیمات دستی که باعث می شود عکاس نسبت به درست بودن انتخاب اش تردید داشته باشد). من حتی نمی توانم تصور کنم که در هر بار عکاسی باید تمام تنظیمات دوربین را خودم از نو تغییر بدهم. اگر فضا تاریک است، ایزو را تغییر بده، اگر هوا روشن است، سریع دیافراگم را عوض کن، … همه این ها خیلی دردسر سازند!

بهترین حالت برای عکاسی خیابانی، استفاده از حالت P یا Program و یا بعد از آن الویت دیافراگم (A  یا Av در نیکون و کانن). من شخصاً دومی را ترجیح می دهم. من دیافراگم را روی f/8 و ایزو را روی 400 می گذارم و بنابراین سرعت شاتر را به خود دوربین واگذار می کنم. بعد از این دیگر به تنظیمات دوربین فکر نمی کنم و با دیدن هر موضوع هیجان انگیزی فقط عکاسی ام را انجام می دهم.

 

اصل دوم: از پشت عکاسی نکنید

از پشت عکاسی نکنید

اغلب می بینید همه می گویند که از پشت سوژه ها عکاسی نکنید. دلیل شان برای این صحبت این است که عکس ها در این حالت ترسناک می شوند یا روایت و داستان و هدف خاصی در این نوع عکس ها نیست و… من مخالف این استدلال هستم. همه عکس ها یک ظرفیت داستانگویی دارند و این موضوع به زاویه عکاسی از سوژه ارتباطی ندارد.

اما در عین حال نمی گویم که راه بیفتید پشت سر همه و دقیقاً آن ها را از پشت سر عکاسی کنید! آنچه هدف من است، انعطاف پذیر بودن شماست. اگر قاب جالبی از پشت می بینید، ثبتش کنید و به خودتان نگویید: “من اکنون پشت سر سوژه هستم و عکاسی از سوژه انسانی از پشت سر خلاف قواعد زیبایی شناسی است”. من بارها به خاطر همین تصورم فرصت هایی را برای عکاسی خوب از دست داده ام.

 

اصل سوم: از پایین عکاسی نکنید

از پایین عکاسی نکنید

معمولاً وقتی یک عکس پرتره از عکاسان خیابانی در حال کار می بینید، آن ها در حال نگه داشتن دوربین مقابل چشمانشان هستند. من هم بیشتر عکس هایم را همین گونه ثبت کرده ام. اما این مهم است که بدانید این تنها قاعده ای نیست که باید برای گرفتن عکس در خیابان خود را به آن محدود کنید. زوایای مختلف را امتحان کنید و دوربین را از چشمانتان فاصله بدهید! مثل این عکس، آن را کنار پاهایتان نگه دارید. این کار را با این استدلال که از ترستان دوربین را مخفی کرده اید یا جایی گرفته اید که دیده نشود، انجام ندهید. بلکه برای داشتن زوایه ها، نماها و ترکیب بندی های تازه این کار را بکنید.

اصل چهارم:دیده نشوید

دیده نشوید

این قانونی است که من از آن متنفرم. همه می خواهند دیده نشوند. همه ما که در نیویورک زندگی نمی کنیم! برخی از ما در شهرهای کوچک زندگی می کنند. فارغ از اینکه من کجا هستم، اگر در حال عکاسی از شما با یک لنز 28 یا 35 میلی متری باشم، شما مرا خواهید دید. بله در یک شهر کوچک و در یک خیابان خلوت در این حالت قطعاً شما را مرا خواهید دید.

اگر سوژه شما را می بیند، خب که چه؟! بیشتر سوژه های من در هنگام عکاسی، خصمانه به من نگاه می کنند. بله این ممکن است خلاف اصول و قواعد باشد. اما در این حالت چون اصلاً به اینکه کسی مرا می بیند یا نمی بیند فکر نمی کنم، کارم  هیجان انگیز تر خواهد شد.

 

اصل پنجم: کراپ نکنید

این قاعده ای بود که در زمان عکاسی آنالوگ و استفاده از فیلم عکاسی رواج داشت. کراپ کردن در آن زمان ها یک کار طاقت فرسا بود. اما اکنون که از این دردسر رها شده ایم، کراپ کردن فوق آسان است. اگر با کراپ کردن عکس بهتری خواهید داشت، انجامش دهید.

کراپ نکنید

 

اصل ششم: از زاویه باز استفاده کنید

از زاویه باز استفاده کنید

نمی خواهم دروغ بگویم! اگر از من بپرسید که چه لنزی (فاصله کانونی) برای عکاسی مناسب است من به شما می گویم 28 میلی متر. اما من که هستم که قانونی بگذارم؟ 35 میلی متر بهترین فاصله کانونی برای عکاسی خیابانی است. این یعنی 50 میلی متر فاجعه است؟ همه این عددها به درک، با 70 میلی متر عکاسی کنید اگر آن را بیشتر دوست دارید.

زمانی که از شکستن قواعد حرف می زنم، منظورم این است که از امتحان کردن و متفاوت عمل کردن نهراسید. شما مجبور نیستید فقط با فاصله کانونی 70 میلی متر عکاسی کنید. اما اگر حس کردید این فاصله کانونی غیر واید (wide) برخلاف توصیه های عکاسان خیابانی که لنزهای 28 و 35 میلی متری را توصیه می کنند، به عکس های شما ویژگی های بهتری می دهد، از آن استفاده کنید.

من گمان می کنم که زمانی تعدادی از مردم قواعدی را که اکنون ما به آن ها اصول می گوییم درست کرده اند. خود آن ها زمانی شکننده قوانین پیش از خود بوده اند. من همیشه می گویم با فاصله کانونی 28 میلی متری عکاسی می کنم. اما لزومی نمی بینم که همان روز با فاصله کانونی 200میلی متری هم عکاسی نکنم.

 

اصل هفتم: با لنز فیکس عکاسی کنید

با لنز فیکس عکاسی کنید

زمانی که اولین دوربین عکاسی ام را خریدم، تا دو ماه هیچ عکسی نگرفتم! چون جایی خوانده بودم که جامعه عکاسان خیابانی با لنز زوم رابطه خوبی ندارند. پس من هم لنز XF 18-55 خودم را فروختم و یک لنز فیکس XF18 mm گرفتم و راستش را بخواهید از آن متنفر بودم. بعد از آن XF35 میلی متری خریدم و آن را هم دوست نداشتم. هیچ کدام از این لنز های فیکس (لنزی که فقط یک فاصله کانونی ثابت دارد) را دوست نداشتم و به خرج کردن پولم ادامه می دادم.

بعد از مدت ها فهمیدم که لنز 35 میلی متری لنز محبوب من است. این را زمانی تجربه کردم که دوربین ام Fujifilm X100T بود. من از عکاسی با این دوربین لذت می بردم، اما تقریبا یک سال از زمانم را به بهانه یافتن لنز فیکس مناسب هدر دادم. همه این ها به این خاطر بود که زمانی کسانی به من گفته بودند که باید یک لنز فیکس مناسب برای خودم بیابم.

اگر من پیش از این کارها، با لنزهای زوم-که فاصله کانونی متغیر دارند-کار می کردم، این شانس را داشتم که بدون هدر دادن پولم، فاصله کانونی محبوبم را بیابم. جالب اینجاست که من امروزه تمام عکاسی های خیابانی ام را با لنز زوم انجام می دهم و فاصله کانونی 28 میلی متر لنز زوم را استفاده می کنم نه یک لنز فیکس 28 میلی متری.

 

اصل هشتم: قاعده یک سوم

مردم هنگام نقد عکاسی خیابانی همیشه از قواعد ترکیب بندی صحبت می کنند. بسیار خب، ترکیب بندی مهم است. اما اجازه دهید به گونه ای تظاهر نکنیم که گویی هیچ وقت عکس هایی عجیب و خارج از قاعده های ترکیب بندی نگرفته ایم. من نمی توانم این گونه باشم که: “ببین عکست بهتر میشد اگر یه کمی بیشتر سمت راست می ایستادی و قاب بندی میکردی…”.

اجازه دهید با آن مواجه شویم: وقتی در حال عکاسی از یک لحظه خاص هستید، بیشتر آنچه اتفاق می افتد خارج از کنترل شماست. می توانید دوربین را جا به­ جا کنید، ترکیب بندی حول سوژه را تا آن جا که می توانید بهبود دهید، اما مردم نمی توانند خودشان را با قاب بندی ما تطابق دهند.

زمانی که افراد در حال نقد ترکیب بندی عکس های شما هستند، نمی دانند که در لحظه ثبت عکس چه گذشته است. شاید یک ساختمان پشت سر شما بوده است، یا یک کارگاه ساختمانی درست کنار شما. شاید شما فقط 6 ثانیه زمان داشته اید قبل از آن که سوژه وارد فروشگاه شود یا تلفن همراهش را جواب دهد. ما فقط می توانیم یک عامل از عوامل تاثیرگذار روی عکس را کنترل کنیم. وظیفه شما ثبت عکس است و اگر می توانید به خوبی قاب بندی کنید، بسیار خوب! اگر نمی توانید، آن چیزی که می توانید را انجام دهید، به نقد دیگران و… فکر نکنید.

 

اصل نهم: از نزدیک عکاسی کنید

این قاعده ایست که من با آن زندگی می کنم، چیزی در عکاسی کردن آدم ها از فاصله نزدیک وجود دارد که برای من هیچان انگیز است. اما اخیراً من این قاعده را هم شکسته ام، زمانی که با یک لنز تله عکاسی می کنم. شما نیاز ندارید که روبروی صورت یک سوژه بایستید تا عکسش را ثبت کنید، اگر کسی چنین قانونی برای شما وضع کرده است، این مقاله را به آن ها معرفی کنید.

از نزدیک عکاسی کنید

 

اصل دهم: پرتره ها عکس خیابانی محسوب نمی شوند

من پرتره های زیادی در خیابان می گیرم و روند این کار برای من معمولاً به این گونه است که به سمت کسی می روم، با او احوال پرسی می کنم و در خصوص اینکه می خواهم از او عکس بگیرم سوال می کنم. معمولاً خیلی از پرتره هایی که در خیابان می گیرم، تعریف و تمجید می شود. اما همیشه کسانی هم هستند که مدام می گویند عکاسی پرتره در خیابان در ژانر عکاسی خیابانی قرار نمی گیرد!

حالا من اینجا می خواهم این نظر را به چالش بکشم. من معتقدم که ثبت پرتره های خیابانی از این نظر که سرعت تغییرات جهان و جوامع بسیار زیاد شده است، دارای اهمیت است. بله از نظر ما که خودمان در این زمان هستیم، آدم های اطرافمان عجیب و یا جالب نیستند. اما سی سال بعد که احتمالاً با این روند رشد تکنولوژی شکل و نوع زندگی بشر به کل متفاوت خواهد بود، متوجه اهمیت ثبت این روزهای جوامع خواهیم شد. اجازه ندهید که آن نظرات قائل به دسته بندی شما را از پیشرفت و عکاسی (همراه با شکستن قواعد) دلسرد کنند.

 

منبع:petapixel.com

برای مطالعه بیشتر در خصوص دیگر سبکهای عکاسی می توانید از لینکهای زیر استفاده کنید:

عکاسی خبری

عکاسی نجوم

عکاسی کودک

عکاسی عروس

عکاسی تبلیغاتی

عکاسی مد

عکاسی در طبیعت

عکاسی معماری

عکاسی از غذا